از دنیای شما یک چیز را نمیفهمم. البته خیلی چیزها را نمیفهمم اما یک چیز را بیشتر نمیفهمم و آن این است که چرا وقتی به یک جوان مجرد میرسید یکی از سوالاتی که خود را ملزم به پرسیدن آن میکنید «چه خبرا؟ خبری نیست؟» است. هم من میدانم، هم خودتان و هم شمایی که این را میخوانید، که منظور از این سوال چیست. اگر جواب مثبت باشد، تا طرف را تخلیه اطلاعاتی نکنید، دست برنمیدارید. اما بدا به وقتی که جواب منفی باشد و در پی سوالتان یک «نه هنوز خبری نیست»
دخترکی راه راه قسمت اول .
ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
JIKJIK,PISHI انجمن ادبیات داستانی دریچه کلیک کنید}{}{}{}{
رشت تن پوش زرد خزان به تن دارد ، وباغ بزرگ هلو در خط خمیده ی گذر امین الضرب به خواب فرو رفته ، پسرکی در همسایگی بنام شین ، میگفت ؛ غروب های خزان خورده ی ایام در دلش بشکه های هجران عشق بهار را جابجا میکنند ، اما نمیدانم کدام بهار را میگفت!?... بهار رفته بر باد تقویم چهار برگ دیواری را?.. یا بهار جفای مهربانی که نرفته از یادش را ...?
لباسهایم را پوشیدم، آنقدر لاغر شده بودم كه در تنم مى ر
درباره این سایت